چالش های روانی در مهاجرت (2)
ویژگیهای شخصیتی (منشی) افراد
مهاجرت یعنی گذر از یک بافت نسبتا آشنا و ورود به یک دنیای جدید نا آشنا. افراد هنگام ورود به یک مهمانی شلوغ. به گونهای متفاوت عمل میکنند. برخی به سختی وارد جمعیت میشوند در حالیکه برخی به راحتی با دیگران وارد گفتگو شده و توانایی ایجاد روابط صمیمانه دارند. برخی در ابتدا به سختی وارد شده اما وقتی امنیت بیشتری در محیط احساس کنند میتوانند به روابط بهتر پاسخ دهند. برخی شکاک و بدبین و برخی چسبنده و برخی حرافند. برخی امیدوارانه و با نگاهی مثبت به مسائل مینگرند و برخی نیمه خالی لیوان را مد نظر قرار میدهند. برخی به تجربه های جدید گشودهترند و اهل ماجراجویی هستند و برخی از حاشیه امنیت خود خارج نمیشوند و به الگوهای آشنا اکتفا میکنند و بسیاری تفاوتهای فردی دیگر که به وضوح میتوانیم در افراد مشاهده کنیم. حال با این تفاوت های فردی به پدیده بزرگتری به نام مهاجرت نگاهی بندازیم، که شبیه به ورود به یک مهمانی بزرگ است. مهمانیای که ممکن است احساس غریبگی و تفاوت زیادی کنیم، مهمانی ای که به زودی هم تمام نمیشود تا برگردیم به خانه امن خودمان، مهمانی ای که خانهی جدید ماست. نمیدانم درحال حاضر که این مطلب را میخوانید در شرف مهاجرت هستید، قصدش را دارید یا به تازگی مهاجرت کردهاید و یا مدت زیادی است که از مهاجرت شما گذشته است، اما بدک نیست خودکارو کاغذ خود را بردارید و درباره مهمانی فکر کنید و ببینید و بنویسید که شما چه ویژگی های مثبت و چه ویژگی های منفی ای در راستای مهاجرت دارید؟ تا ویژگی های مثبت را تقویت کرده و نقاط ضعف را اگر ممکن است مدیریت کنید یا تغییر دهید یا حداقل نسبت به آن آگاه باشید.
میزان تفاوت فرهنگی و زبانی
هرچه فاصله میان کشور مبداء و کشور مقصد در زمینه فرهنگی بیشتر باشد، فرد مهاجر احساسات پیچیدهتر و تنهایی و استرس بیشتری را تجربه خواهد کرد. وقتی میگوییم فرهنگ، مد نظرمان غذا، پوشش، تعاملات انسانی، میزان صمیمیت، زبان رایج، آیین های مذهبی و محلی، میزان راحتی افراد در تعاملات و آزادی یا محدودیت پوشش، اسطوره ها، تاریخچه مشترک، موسیقی و هنر و این قبیل موارد است. هرچقدر این موارد فاصله بیشتری با فرهنگ خودمان داشته باشد، تطابق امری پیچیدهتر خواهد شد. افراد در کشور هدف، به دنبال شبکه ای از هم وطنان خود می گردند که این خود مسائل مربوط به خودش را دارد. از جهتی احساس تعلق ما را پاسخ میدهد و هم ممکن است از طرفی مسائل حل نشده با فرهنگمان را برای ما زنده کند، شاید همان چیزهایی که از آنها گریزان بودهایم. البته مساله ازدواج در اینجا هم مطرح میشود که آن را در بخش مربوط به خودش خواهیم پرداخت. یکی از مهمترین مسائل فرهنگی مهم، بحث زبان است. تفاوت زبانی در نحوه ابراز احساسات و تجربه آنها و همچنین در دریافت آنها از دیگران اثرگذار است و میتواند برای افراد ناکام کننده و پرچالش باشد. برای مثال وقتی با زبان مادری عاشقانه هایمان را میخوانیم و میشنویم و یا حتی خشممان را میگوییم تجربه رنگ دگری دارد. البته نکته دیگری وجود دارد و آنهم کلمات موجود در زبان مقصد است چنانچه آن زبان کلمات بیشتری درباره موضوع خاصی داشته باشند، این تغییر زبانی گاهی میتواند کمک کننده باشد برای ساخت و انتقال تجربیات درونی مان. برای مثال یک اسکیمو برای برف 70 کلمه دارد و این دقت تشخیص را بالاتر میبرد. ما برای دوست داشتن در فرهنگ و زبانمان چه کلماتی داریم؟
دیدگاهتان را بنویسید