پنج راه همدلی در جامعه
همه ما آرزو داریم در جهانی سالم و یکپارچهتر زندگی کنیم. جهانی که همه افراد نسبت به یکدیگر مهربان باشند و از بیماریهای اجتماعی بهدور باشیم. تصور چنین جامعهای شاید سخت باشد؛ ولی مسیر رسیدن به آن، چندان سخت نیست. یکی از مهمترین ابزارهای ما بهعنوان افراد جامعه، همدلی است. اگر هر یک از ما بتوانیم مهارت همدلی را در خود گسترش و توسعه دهیم، میتوانیم به آینده خود خوشبین باشیم. از همین رو قصد داریم در این مقاله 5 سطح مختلف همدلی را بررسی میکنیم.
همدلی عادی انسانی
ریشه کلمه همدلی (Empathy) در زبان لاتین به معنای «رنجکشیدن با» است. وقتی ما قدرت همدلی داشته باشیم یعنی میتوانیم درد دیگری را بهوضوح احساس کنیم و با کسی که در رنج است، همراه باشیم.
همدلی بینفردی همیشه با «یکدلی» همراه است. یکدلی توانایی ما برای فهمیدن و برقراری ارتباط با احساسات دیگران است. البته طبیعتا ما نمیتوانیم همیشه همدلی نشان دهیم چرا که هرکدام از ما در زندگی شخصی خود مشکلاتی داریم و گاهی آن قدر در آنها غرق میشویم که دیگر جایی برای درک و احساس رنج دیگری نداریم. حتی ممکن است از فردی که روبه روی ما قرار گرفته، خوشمان نیاید؛ بنابراین اگر نتوانستیم با دیگران احساس همدلی کنیم، نباید خودمان را سرزنش کنیم. بلکه اولازهمه باید با خودمان همدل باشیم و به روان و احساساتمان اجازه استراحت دهیم و سپس سعی کنیم همدلی اصیلی با دیگران داشته باشیم.
بااینحال غیبت کامل همدلی نشاندهنده زخمی عمیق بر روان ماست؛ نمونهاش هم افراد جامعهستیز و خودشیفتهای هستند که توانایی همدلی ندارند و نمیتوانند دنیا را از دریچه چشم دیگری ببینند. برای همین وقتی نمیتوانیم با دیگران همدلی کنیم، بد نیست از خودمان بپرسیم چه دردی کشیدیم و چه کسی آن قدر به ما آسیبزده که دیگر نمیتوانیم با همنوع خودمان مهربان باشیم و در قلبمان را به روی دیگری باز کنیم.
البته نباید فراموش کنیم که همدلی با ترحم فرق دارد. وقتی ما احساس ترحم میکنیم، یعنی خود را در جایگاه بالاتری فرض میکنیم و بهخاطر بدشانسی دیگری دل میسوزانیم؛ انگار که ما هیچوقت قرار نیست درد مشابهی را تجربه کنیم. حتی اگر واقعا چنین باشد و رنج دیگری کاملا از دنیای ما دور باشد، یادآوری این نکته به خود و دیگری هیچ فایدهای به حال او ندارد. درواقع احساس ترحم بهجای همدلی، یکی از دلایلی است که بیماریهای اجتماعی مانند فقر، تبعیض، خشونت و… را به وجود میآورد و به آنها تداوم میبخشد.
همدلی کنجکاوی و قدرت فهم داشتن
تابهحال شده از رفتار دوست، همکار، شریک زندگی یا والدینتان جا بخورید؟ مثلا بدون اینکه بحث و جدلی بینتان پیشآمده باشد، نسبت به شما سرد باشند و با شما بدرفتاری بکنند؟
در چنین مواقعی معمولا اول تعجب میکنیم و حتی ممکن است عصبانی شویم؛ چون خود را لایق بدرفتاری آنها نمیبینیم. بااینحال میتوانیم حدس بزنیم که آنها بابت مسئله دیگری ناراحتاند و چون نتوانستهاند آن را حل کنند، احساسات ناخوشایندشان را به ما بروز میدهند. هرچند همدلیکردن در این شرایط کار بسیار سختی است و خودمان نیز احساس رنجش میکنیم؛ ولی اگر بتوانیم فضایی برای ابراز احساسات و صحبتکردن درمورد اتفاقی که افتاده ایجاد کنیم، میتوانیم به آنها کمک کنیم و اجازه ندهیم روابطمان آسیب ببینند. برای این کار تنها لازم است بپرسیم «چه اتفاقی افتاده؟» و بدون قضاوت، حرفهای طرف مقابلمان را بشنویم. به این کار «همدلی با بافت» میگوییم.
در مقیاس بزرگتر نیز همدلی با بافت به ما کمک میکند تا بفهمیم چه چیزی باعث میشود گروههای مختلف یکسری رفتارهای خاص داشته باشند. مثلا چرا جوانترها به شیوهای متفاوت رفتار میکنند؟ چرا گرایشهای افراطی به وجود میآیند؟ و چرا افراد معتاد میشوند؟
اینکه ما بدانیم فرد معتاد درد میکشد، کافی نیست. اگر بهعنوان یک مددکار یا سیاستگذار دنبال ریشهکنکردن مشکلات اجتماعی نظیر فقر یا اعتیاد هستیم، باید به دنبال فهم دردی که در زندگی این افراد وجود دارد و باعث شده معتاد شوند، باشیم. باید ببینیم این اتفاق چطور در زندگی آنها به وجود آمده و چرا پایدار شده است؟ درغیر این صورت، در بهترین حالت برای آنها آرزوهای خوب ولی بیخاصیتی میکنیم که فقط درد آنها را بیشتر میکند.
در جامعه امروز (چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی) معمولاً خیلی راحت به سراغ توضیحات ساده، قضاوتهای سریع و راهکارهای دمدستی میرویم. درحالیکه اگر واقعا به دنبال ریشهیابی و راهحلهای موثر هستیم، باید صبر و بردباری از خود نشان دهیم، برخی واکنشهای افراطی را تحمل کنیم و نسبت به دلایل آنها کنجکاو باشیم.
مرکز روانشناسی هیجان مدار آوی واقع در تهران خیابان گیشا با تیم حرفه ای درمانگران متخصص هیجان مدار به صورت ویژه بر درمان تروما و اختلالات پس از آسیب تمرکز دارد. اگر به دنبال یک روانشناس خوب و یک کلینیک روانشناسی خوب هستید پیشنهاد می شود از جلسات تریاژ کلینیک روانشناسی آوی استفاده نمائید
همدلی بازشناسی
تابهحال دقت کردهاید که موقع قضاوتکردن دیگران، چه احساسی در بدنتان به وجود میآید؟
اگر تابهحال توجه نکردهاید، دفعه بعدی که چنین شرایطی پیش آمد، چند لحظه زمان بگذارید و به بدنتان و حسی که در شانه، گلو و شکمتان تجربه میکنید، دقت کنید. مطمئنا حس خوشایندی نخواهد بود!
تفاوتی ندارد که بر اساس حقیقت و بهدرستی قضاوت کنیم یا نه. ما با داوریکردن درمورد دیگران در آنها حس شرم ایجاد میکنیم و باعث انزوای آنها میشویم؛ دقیقا مانند زمانی که احساس میکنیم مورد قضاوت قرار گرفتهایم. بنابراین اگر بهمحض اینکه مغز خودکار ما شروع به قضاوت دیگران میکند، لحظهای فکر کنیم و خودمان را جای طرف مقابلمان بگذاریم، دیگر خیلی راحت او را مورد سرزنش قرار نخواهیم داد.
اینکه متوجه باشیم همه ما انسان هستیم و مصیبتها و تناقضات یکسانی را تجربه میکنیم، «همدلی بازشناسی» نام دارد. این نوع همدلی به ما کمک میکند تا نقاط مشترکمان با دیگران را ببینیم و در هنگام تجربه درد و رنج، غصه طرف مقابل را درک کنیم و تا حدودی بتوانیم پیشبینی کنیم چه چیزی حال آنها را بدتر یا بهتر میکند. برعکس وقتی همدلی بازشناسی نداریم، بهراحتی دیگران را قضاوت میکنیم و تصور میکنیم تنها خودمان راه خوب و بد را بلد هستیم و هرگز قرار نیست اشتباهات دیگران را تکرار کنیم.
نتیجه این طرز فکر میشود جامعه امروز ما و دوقطبیهای شدیدی که در مسائل گوناگون وجود دارد. اینکه ما با یک پست در فضای مجازی، دیگران را در دسته خوب یا بد قرار میدهیم و نمیتوانیم اشتباهکردن دیگران را بپذیریم. درحالیکه این جهان آزاردهنده در واقع آینه درد ماست و اگر بتوانیم نقش خود را در ایجاد این درد ببینیم، میتوانیم راهی برای درمان و ارتباط دوباره با یکدیگر پیدا کنیم.
همدلی حقیقت
یکی از اشتباهات رایج انسانهای «مهربان» این است که میخواهند از دیگران در مقابل درد کشیدن، محافظت کنند؛ ولی هیچکس نمیتواند جلوی دردهای زندگی را بگیرد. ناامیدی، سرخوردگی و آسیب اجزاء جداییناپذیر زندگی انسانی است و تلاش برای ازبینبردن آنها نهتنها به معنای همدلی نیست؛ بلکه یک کار بیهوده و حتی مضر است و میتوانند باعث بیاعتبار کردن دنیای دیگری نیز بشود. در حقیقت وقتی ما مصرانه تلاش میکنیم دردهای دیگران را درمان کنیم و تحمل دیدن و بودن در کنار درد دیگری را نداریم، به این خاطر است که زخمها و آسیبهای دوران کودکی خودمان باعث شده تا بهصورت تکانشی میل به ایثارگری داشته باشیم و تلاش کنیم تا تبدیل به قهرمان قصه زندگی دیگران شویم.
نیت ما هرچه میخواهد باشد. باید بدانیم با ترسیدن از درد دیگران یا تلاش برای حذف آن، عملاً به کسی کمک نمیکنیم. حتی زمانی که افراد برای درمان تروماهای خود وارد اتاق درمان میشوند، باید به آنها خاطرنشان کنیم که بدون شک قرار است، لحظات دردناکی را تجربه کنند. چراکه بدون نفی، سرکوب، ممانعتکردن، منطقیسازی، توجیهکردن و گسست از خاطرات آسیب، تنها چیزی که باقی میماند «درد» است. درواقع درد مدتها منتظر این لحظه بوده تا بتواند بروز پیدا کند و ما را از وجود خودش آگاه کند. البته که ترس از داشتن این بخشهای تبعیدی هم امری طبیعی است!
در واقع دردی که میکشیم ذاتاً ماهیتی همدلانه دارد و میکوشد ما را متوجه سازد چه چیزی نادرست است. هدف درمان نیز این است که ما تلاش نکنیم تا از خودمان در مقابل درد محافظت کنیم و به خود اجازه دهیم تا تصور قهرمان بودن را کنار بگذاریم و مثل یک انسان عادی درد آسیبهایمان را احساس کنیم. اینجا همدلی گذرگاهی است برای رسیدن به کیفیت اساسی دیگر ما یعنی شجاعت.
وقتی که قصد داریم اصالت خود را حفظ کنیم و دردهایمان را ببینیم، شاید برخی از دلبستگیها نتوانند سر جای خود باقی بمانند. فهم همین قضیه یکی از دردآورترین چیزهایی است که میتوانیم بفهمیم. بااینحال در همین درد آزادی نیز وجود دارد. وقتی ما درد خود را میبینیم و متوجه میشویم که برخی از دلبستگیهای ما منشا آسیبهایمان نیز هستند، میتوانیم انتخاب کنیم مسیری جز مسیر قبلی پیش رویم و کنترل زندگی خود را به دست بگیریم.
البته فراموش نکنیم که حقیقت و همدلی باید به همراه هم بیایند. قرار نیست که حقیقت را بهصورت کسی بکوبیم و از او انتظار داشته باشیم که بابت همدلی و اصالت ما، قدردان هم باشد. شاید پیش خودمان بتوانیم اینطور توجیه کنیم که ما سعی کردیم رک و صادقانه رفتار کنیم؛ ولی چنین نیست. اولین نکته در بیان و فهم حقیقت، امنیت است. ما تنها زمانی ظرفیت روبهروشدن با حقایق دردناک و آسیبهای زندگی خود را داریم که در حضور یک فرد همدل، احساس امن بودن داشته باشیم.
همدلی امکان
ما انسانها چیزی بیش از رفتارها، احساسات سرخورده یا مهار نشدهای هستیم که در موقعیتهای خاص بروز میدهیم؛ حتی شخصیت ما که حاصل تجربیات دوران زندگیمان هست نیز نمیتواند کل وجود ما را تعریف کند. فهم این قضیه به ما اجازه میدهد تا با پتانسیلهایمان نیز همدلی داشته باشیم. اینکه بتوانیم تصور کنیم چهکارهایی از ما برمیآید و میتوانیم تبدیل به چه کسی بشویم، «همدلی با اِمکان» نام دارد. منظور از امکان، امری فرضی و مربوط به آینده نیست. قرار نیست با آرزوهای دور و درازمان همدلی کنیم، بلکه منظورمان خصوصیتی ذاتی است که همیشه زنده، حاضر و موجود است.
اِمکان با بسیاری از موهبتهای بزرگ انسانی ارتباط دارد؛ برای مثال شگفتزده شدن، تعجبکردن، داشتن رمز و راز و تخیل خصوصیاتی هستند که به ما اجازه متصل ماندن به چیزهایی که میتوانیم داشته باشیم و شخصیتی که میتوانیم تبدیل شویم را میدهد. البته گشوده بودن در مقابل امکان و احتمال، لزوما با نتیجه آنی همراه نیست، بلکه نشاندهنده توانمندیهای ماست.
همدلی اِمکان دری است که گشوده میگذاریم تا اجازه ورود به پیروزیها و کامیابیها را بدهیم. اگر درباره خودمان یا دیگران قضاوت نکنیم؛ یعنی خصوصیات شخصی یا ویژگیهایی رفتاری که در سطح پدیدار میشوند را معیار خوب یا بد بودن نگذاریم و پتانسیل بالقوه هر شخص را ببینیم، میتوانیم برای همگیمان پیروزی شیرینی به ارمغان آوریم.
مرکز روانشناسی هیجان مدار آوی واقع در تهران خیابان گیشا با تیم حرفه ای درمانگران متخصص هیجان مدار به صورت ویژه بر درمان تروما و اختلالات پس از آسیب تمرکز دارد. اگر به دنبال یک روانشناس خوب و یک کلینیک روانشناسی خوب هستید پیشنهاد می شود از جلسات تریاژ کلینیک روانشناسی آوی استفاده نمائید
دیدگاهتان را بنویسید