ویژگیهای یک درمانگر خوب
در سالهای اخیر استقبال جامعه عمومی بهخصوص نسل جوان از روانشناسی و رواندرمانی افزایشیافته که این موضوع بسیار خوشحالکننده است و باعث میشود تا در آیندهای نهچندان دور، جامعه و فرهنگ سالمتری داشته باشیم؛ چرا که سلامت عمومی در گرو سلامت فردی اعضای جامعه است.
ویژگیهای یک درمانگر خوب
بااینحال فرایند رواندرمانی، فرایندی پیچیده و گاها دشواری است که زمان و توان زیادی از مراجع طلب میکند. صرفنظر از هزینههای اقتصادی، وقت و انرژی ای که برای درمان، بهبود و توسعه فردی خود خرج میکنید، مهمترین و باارزشترین دارایی شماست؛ بنابراین بسیار مهم است که این داراییها در جای درستی سرمایهگذاری کنید و درمانگر و رویکرد درمانی ای را انتخاب کنید که بیشترین نتیجه را برایتان داشته باشد.
معمولا جامعه عمومی اطلاعات زیادی نسبت به انواع رویکردهای درمانی ندارند و البته دلیلی هم ندارد که افراد غیرمتخصص، به دنبال کسب اطلاعات تخصصی درمورد روانشناسی باشند و این وظیفه روانشناسان و پژوهشگران این حوزه است که به دنبال یافتن و یادگیری موثرترین رویکردهای درمانی و افزایش اثربخشی آنها باشند. بااینحال از آن جایی که رویکردهای متفاوتی در رواندرمانی وجود دارد که هرکدام طرفداران خاص خود را دارند، پیداکردن بهترین شخصی که بتواند که بتواند در این فرایند پر پیچوخم همراه شما باشد، بسیار اهمیت دارد و تنها خود شما میتوانید این شخص را پیدا کنید. به همین دلیل در این مقاله سعی میکنیم تا ویژگیهای یک روانشناس خوب را معرفی کنیم تا بتوانید پیش از سرمایهگذاری بلندمدت از مناسببودن درمانگر خود مطمئن شوید.
همدلی
تابهحال شده موقعی که با یک دوست درد و دل میکنید، احساس کنید شنیده و درک نمیشوید؟ یا بهخاطر احساساتی که دارید، سرزنش میشوید؟
زمانی که دارید با درمانگر خود صحبت میکنید نباید این احساس را داشته باشید و برعکس باید همدلی درمانگر خود را ببینید. همدلی یعنی ما تجربه دیگری را درک کنیم بدون اینکه خودمان را جای او بگذاریم؛ بنابراین لزومی ندارد که انتظار تجربه مشابهی داشته باشیم.
مسلما تجربیات هرکس در زندگی منحصربهفرد است؛ ولی همه ما درد و رنج را چشیدیم و احساسات مختلف را تجربه کردیم. یک درمانگر استاندارد بهواسطه عبور از بحرانهای زندگی و درونیسازی آن در ذهن خود، ظرفیت فهم رنج دیگران را به دست آورده است. طبیعتا ممکن است رنج درمانگر با دردهای خاص مراجعانش متفاوت باشد؛ ولی در بین این دردها و مشکلات بهقدر کافی شباهت وجود دارد که بتوان با آنها همدلی داشت؛ بنابراین اگر درمانگر نتوانسته باشد دردهای زندگی روانی خودش را درونی کند، نسبت به مراجع خود نیز سرزنشگر خواهد بود و قدرت همدلی با او را نخواهد داشت. خود فرایند درونیسازی آسیبهای روانی زندگی یکی از مهمترین دلایلی است که خود رواندرمانگر باید در قالب بخشی از آموزش خود، بشخصه در جلسات رواندرمانی شرکت کند.
درنهایت تنها خود شما میتوانید تشخیص دهید که درمانگرتان صحبتها و احساسات شما را درک میکند و با شما همدلی دارد یا خیر. پس اگر احساس میکنید درمانگرتان هیچ درکی از تجربه شما ندارد و نمیتواند احساسات شما را بپذیرد، بهتر است وقت و پول خود را جای دیگری سرمایهگذاری کنید.
دانش تخصصی
فارغالتحصیل شدن از رشته روانشناسی برای روانشناس شدن کافی نیست!
مثل بسیاری از تخصصهای دیگر، برای اینکه یک فارغالتحصیل روانشناسی بتواند تبدیل به یک روانشناس استاندارد شود، نیاز به تجربه و مطالعه دارد. این موضوع بههیچوجه به این معنا نیست که روانشناسان مسنتر بهتر از جوانان هستند؛ چهبسا بسیاری از روانشناسانی که تجربه سالها کار درمانی دارند، آن قدر به تجربه خود تکیه میکنند که دانش روز را از دست میدهند و تبدیل به یک ماشین خودکار و با یک سری حرفهای تکراری میشوند. به همین دلیل طبیعی است که قضاوت درمورد میزان سواد درمانگر برای شما سخت باشد؛ برای همین بهتر است نشانههای آن را بشناسید:
- آیا درمانگر به شما کمک کرده تا چیزی که قبلا متوجهش نبودید، متوجه شوید؟
مسلما هیچکس به جز خود شما، درموردتان اطلاعات ندارد و هر شناختی که دیگران از جمله درمانگر نسبت به شما پیدا میکند، بستگی به خودتان و اینکه چقدر اجازه ورود به دنیای شخصیتان را میدهید، دارد. بااینحال بسیاری از مشکلات روانی ما به این دلیل به وجود میآیند که توجه کافی به خودمان نداریم یا هیجانات ثانویه و رفتارهای ناسازگار ما آن قدر با شخصیتمان همخوان شده که دیگر قدرت تشخیصشان را نداریم. یک درمانگر استاندارد باید بتواند این هیجانات ثانویه و رفتارهای دفاعی را در ارتباط و صحبتهای ما ببیند و ما را از آنها آگاه کند. پس اگر پس از چندین جلسه درمان، هیچچیز جدیدی از خودتان متوجه نمیشوید، بهتر است سراغ شخص دیگری بروید.
- آیا احساس یا خلق و خویتان بعد از جلسات تغییر میکند؟
ممکن است در جلسات اولیه که بیشتر جنبه معارفه دارند، خیلی تغییری در رفتار یا خلق و خویتان احساس نکنید؛ ولی اگر پس از چندین جلسه هیچ تغییری حاصل نشد، پس درمان تاثیری نداشته است. در این مورد بسیار آزاد و صادقانه با درمانگرتان صحبت کنید و نگرانی و انتظارتان از درمان را شفاف به او بگویید؛ چون گاهی این موضوع بهخاطر عدم توافق بر سر اهداف درمان پیش میآید. البته فراموش نکنید که تغییر در خلقوخو به معنای احساس خوشایند داشتن نیست؛ بلکه در بسیاری از مواقع، اتفاقا این احساسات ناخوشانید هستند که خاصیت شفابخشی دارند.
همچنین، علاوه بر اینکه شما میتوانید در مورد تحصیلات آکادمیک درمانگرتان سوال کنید، بهتر است بدانید که یکی از مهمترین گامهای استانداردشدن داشتن سوپروایزر است و تحقیقات نشان میدهد که از زمانی که روانشناسان، تراپی شخصی یا جلسات سوپرویژن خود را رها میکنند، اثربخشی آنها روند کاهشی پیدا میکند؛ بنابراین این حق شماست که در این مورد نیز سوال کنید.
احترام
آیا درمانگرتان به شما و وقتتان احترام میگذارد؟
آیا موقع کنسلکردن بهموقع و بهقدر کافی به شما اطلاع میدهد؟
در اتاق درمان احساس میکنید یک انسان برابر با شما، روبهرویتان نشسته یا دید از بالابهپایین وجود دارد؟
وقتی مشکلی در رابطه شما و درمانگرتان پیش میآید، شما را متهم میکند و دلخوریتان را به مشکلات روانی ربط میدهد یا مسئولیت میپذیرد و با مشارکت هم، مشکل را کاوش میکنید؟
جواب شما به هریک از این سوالات مشخص میکند که رواندرمانگر مناسبی دارید یا خیر.
توصیه
خیلی وقتها ممکن است انتظار راهحل و توصیه از روانشناس خود داشته باشید؛ ولی اگر توصیهای دریافت کردید، دیگر نزد آن درمانگر نروید!
هیچکس بهاندازه خودمان از زندگی و انتخابهایی که داریم آگاه نیست و مشکلات ما هم ناشی از کمبود اطلاعات نیست؛ ولی گاهی در شرایط روانی ای قرار میگیریم که قدرت تصمیمگیریمان مختل میشود. در چنین مواقعی اگر روانشناستان چیزی گفت که نشان داد شما را درک میکند و متوجه میشود که درباره چه چیزی نگرانید، احتمالا فرد مناسبی پیدا کردید. وقتی گفته درمانگر نشان میدهد که او میفهمد چرا مضطربید یا چرا دچار مشکل شدهاید، یعنی توانسته وارد دنیای شما شود و روند درمان بهدرستی پیش میرود.
روانشناس هرچقدر هم که تخصص و دارای مدارج علمی بالا باشد، بازهم نمیتواند جای شما تصمیم بگیرد و زندگی کند. درنتیجه صلاحیت اینکه بگوید با زندگی خود، چهکار کنید و چهکار نکنید را هم ندارد. البته ممکن است در مواقع بحرانی، روانشناس پیشنهاداتی ارائه دهد؛ ولی این پیشنهادها باید با دنیای شما سازگار باشد، قدرت اختیار شما را از بین نبرد و اگر نخواستید بتوانید بهراحتی و بدون ترس آن را رد کنید؛ بنابراین اگر احساس کردید دارید برای راضی نگهداشتن درمانگر تلاش میکنید، بهتر است این موضوع را با او در میان بگذارید و در صورت نیاز، درمان را با شخص جدیدی ادامه دهید.
درگیری و اصالت
یکی از سوءبرداشتهایی که راجع به رواندرمانی وجود دارد، این است که درمانگر باید تمام احساسات و شخصیت خودش را بیرون از اتاق بگذارد و بهعنوان یک صفحه سفید با مراجع در ارتباط باشد. درحالیکه برای داشتن یک رابطه درمانی موفق، لازم است که درمانگر به لحاظ عاطفی با شما و مشکلاتتان درگیر باشد و نسبت به شما واکنش داشته باشد. این تصوری که درمانگر نباید از چیزی که میگویید یا کاری که انجام میدهید، متاثر شود نهتنها نادرست، بلکه خطرناک است.
رواندرمانگر شما باید احساساتی که از شما دریافت میکند را پردازش کند و آنها را به فهم و یک معنای قابلدرک تبدیل کند. برای مثال اگر شما در جلسه از دست درمانگرتان خشمگین شوید، مقابلهبهمثل کردن درمانگر بیهوده خواهد بود؛ ولی از طرف دیگر نباید طوری رفتار کند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و رفتار شما تاثیری بر او نداشته است؛ بلکه او باید بتواند؛ مانند نقاشی که رنگها را ترکیب میکند و یک اثر هنری خلق میکند، احساسات شما را به فهم تبدیل کند و حتی درباره تجربه اصیل شخصیاش خود افشایی داشته باشد.
چالش
بسیاری از رفتارها و عادتهای دردسرساز ما، ریشههایی عمیق و کهنه دارند. از طرفی در اغلب مواقع، حتی فکر اینکه باید چیزی ریشهای و بنیادین را تغییر دهیم، ترسناک است و ما را مستاصل میکند. برای همین حتی وقتی خودمان سراغ درمان میرویم و زحمت و هزینه تراپی را قبول میکنیم، باز هم بخشی از ما در برابر تغییر مقاومت میکند. پس درمانگر باید با آن بخش مقاوم چالش کند و به شما کمک کند تا از قدرت و نفوذ آن کم کنید. در این مواقع خشم و نفرتی که نسبت به درمانگرتان احساس میکنید میتواند نشانه خوبی باشد؛ چراکه نشان میدهد درمانگر توانسته دقیقا دست روی آن نقطهای بگذارد که زندگی شما را مختل کرده و درعینحال توانایی مقابله با آن را ندارید.
شما درون خود، هم یک بخش همکاریکننده دارید که به درمان مراجعه کرده و هم بخشی که میخواهد جلوی فرایند درمان را بگیر؛ بنابراین اگر به نظر میرسد که درمانگر تمام گفتههایتان را میپذیرد و هیچچیز را به چالش نمیکشد، به اثربخشی درمان شک کنید. شما فردی را نیاز دارید که رفتارها و باورهای آسیبرسانی که زندگیتان را مختل کرده شناسایی کند و همکاری شما را علیه آن جلب کند؛ طوری که در پایان جلسات احساس کنید یک برخورد تمامعیار با خودتان داشتید.
علاوه بر این ممکن است آن بخش مخالف درون شما که در پنهانکردن مشکلاتتان هم استاد شده است، فرمان جلسه را به دست بگیرد و نگذارد که صادقانه صحبت کنید. یک درمانگر باهوش باید نسبت به نشانههایی که بخش همکاریکننده میدهد هوشیار باشد و فریب نخورد. پس اگر درمانگر چیز جدید درمورد شما کشف نکند، احتمالا به درمانگر تیزبینتری نیاز دارید تا بتواند درونتان را ببیند.
جانبداری
متاسفانه بسیاری از درمانگر در مقصر دانستن دیگران در مشکلات شما، با شما همکاری میکنند. این موضوع در نگاه اول میتواند بسیار خوشایند باشد و رضایت شما را جلب کند.
بدون شک بسیاری از مشکلات شما میتواند ناشی از آسیبهایی باشد دیگران زدند؛ اما فراموش نکنید که نمیتوان گذشته و دیگران را تغییر داد. پس ما باید یاد بگیریم چطور از خود و روانمان مراقبت کنیم و مسئولیت التیام زخمهایمان را بپذیریم. همچنین یک درمانگر خوب میداند که هم شما بر محیط تاثیر میگذارید و هم محیط بر شما، برای همین نه شما را مقصر همه چیز میداند و نه تقصیر همه چیز را بر گردن دیگران میاندازد.
درمانگرانی که بهصورت افراطی و درمورد هر چیزی طرف شما هستند، اجازه نمیدهند که در طول جلسات احساس دلخوری، ناکامی یا عصبانیت داشته باشید و تنها حس حقبهجانبی را در شما تقویت میکنند. البته احتمالا هدف این درمانگران حمایتکردن و آرامکردن شماست ولی شما برای آرامشدن نیازی به درمانگر ندارید و مشکلات شما با حمایت فردی که در هفته یک ساعت ملاقات میکنید، از بین نمیرود. برعکس شما به فردی نیاز دارید که موانع سر راه آرامش شما را پیدا کند و یک منبع حمایتی درونی برایتان بسازد.
معلم اخلاق
همه ما می دونیم دروغ گفتن خوب نیست، خیانت آزاردهنده است و سیگارکشیدن به بدن آسیب میرساند؛ پس نیازی نداریم که به یک نفر پول دهیم تا این اطلاعات را به ما بدهد. درواقع ما زمانی نیاز به رواندرمانی پیدا میکنیم که متوجه میشویم یک چیزی درست کار نمیکند و نمیتوانیم تغییرش دهیم. بهعبارتدیگر ما میدانیم چه کاری درست است ولی نمیتوانیم در راستای آن قدم برداریم؛ بنابراین درمانگری که در نقش یک معلم فرومیرود و تنها به ما اطلاعات اخلاقی میدهد، درمانگر مناسبی نیست. البته ممکن است دررابطهبا درمانگر، رفتاری داشته باشیم که باعث ناراحتی و عصبانیت او شویم و همانطور که پیشتر در بخش اصالت اشاره کردیم، خوب است که درمانگر اصالت داشته باشد و خود افشایی کند که در برابر رفتارهای ما چه احساسی را تجربه میکند؛ ولی این خود افشایی هم باید در راستای بهبود ما باشد و نباید شرم و احساس تهدید را به ما تزریق کند؛ بلکه باید تمایل به جبران را در ما برانگیخته کند.
سنگ صبور
اگر بعد از جلسه درمان، احساس میکنید که انگار با دوستی درد و دل کردید و درباره مشکلاتتان غر زدید، احتمالا درمانگرتان کار خودش را بلد نیست. زمانی که ما بدون هیچ تغییری در نگرش و روایت، مدام درد و رنجهایمان را بازگو و مرور میکنیم، غیر از آسیب بیشتر عایدی دیگری از درمان نخواهیم داشت. متاسفانه در بسیاری از مواقع، جلسات درمان تبدیل به یک گزارش هفتگی از کارهایی که در طول هفته انجام دادیم، میشود. در این مواقع معمولا خود درمانگر متوجه این بینتیجه بودن جلسات هست؛ ولی به دلایل مختلفی مثل بحث اقتصادی، با ادامهدادن جلسات مشکلی ندارد و حتی با جانبداری از شما، رضایتتان را برای ادامه درمان جلب میکند؛ بنابراین اگر میبینید که روانشناس دیگر شما را به چالش نمیکشد، مانند یک دوست تنها به صحبتهای شما گوش میدهد و همیشه هم طرف شماست، بهتر است این وظیفه را به دوستانتان محول کنید و برای درمان نزد شخص دیگری بروید.
مرکز روانشناسی هیجان مدار آوی واقع در تهران خیابان گیشا با تیم حرفه ای درمانگران متخصص هیجان مدار به صورت ویژه بر درمان تروما و اختلالات پس از آسیب تمرکز دارد. اگر به دنبال یک روانشناس خوب و یک کلینیک روانشناسی خوب هستید پیشنهاد می شود از جلسات تریاژ کلینیک روانشناسی آوی استفاده نمائید.
دیدگاهتان را بنویسید