هیجان ترس
ترس برای بقای ما ضروری است. بهواسطه احساس ترس از خطر و تهدید فرار میکنیم و دنبال محافظت و مراقبت میرویم. تنها دلیلی که نسل انسان به امروز و اینجا رسیده است، ترسی بوده که به اجداد و پیشینیان ما کمک کرده تا در برابر خطرات محیطی، از خودشان محافظت کنند.
درواقع ترس، هشداری است راجع به اینکه محرک خطرناکی در اطراف ما وجود دارد و ممکن است به سلامتی و بقای ما آسیب بزند؛ بنابراین بدن باید فورا اقدامات لازم برای فرار و مراقبت از خود را شروع کند. به عبارتی دیگر، ترس میل به «امنیت جویی» را فراخوانی میکند. برای مثال وقتی یک سگ وحشی میبینیم یا با کسی روبهرو میشویم که قصد آسیب رساندن به ما را دارد، تمام حواس و انرژیمان در جهت فرار از موقعیت متمرکز میشود و تلاش میکنیم تا خود را به یک مکان امن برسانیم. به همین دلیل بهرسمیتشناختن ترس مفید امر بسیار مهمی است که به ما کمک میکند تا موقعیتهای خطرناک را تشخیص دهیم، از خود مراقبت کنیم و در ارتباط با دیگران نیز حریم امنی برای خود بسازیم.
با وجود این برخی از افراد ترس را نشانه ضعف میدانند و بیباکی و نترس بودن را نشانه ارزش. این افراد حتی هنگامی که دلیل خوبی برای ترسیدن دارند نیز بهجای فرار و امنیت جویی، دست به اقدامات دیگری میزنند. برای مثال اگر این دسته از افراد با یک شخص مسلح روبهرو شوند، با آن که ترس مفید به آنها پیام میدهد که موقعیت را ترک کنند و به مکانی امن بروند یا بهطورکلی موقعیت را طوری مدیریت کنند که آسیبی نبینند؛ ممکن است بهجای ترسیدن، خشمگین شوند و بهجای فرار در موقعیت بمانند و با فرد مسلح درگیر شوند و جان و مال خود را به خطر بیندازند.
ترس در بدن ما به چه صورت دیده میشود؟
تمام هیجانات بهصورت خودکار، تغییراتی در بدن ما ایجاد میکنند تا برای موقعیت آماده شویم و در وضعیت ایدهآلی برای رفتاری که باید انجام دهیم، قرار بگیریم. در ترس نیز بهصورت ناخودآگاه، عضلاتمان (بهویژه عضلات پا برای فرار) منقبض میشود. جمع میشویم تا از بدنمان محافظت کنیم و خودمان را از دید دشمن پنهان کنیم. همچنین ممکن است سرمان را بین دستهایمان قرار دهیم.
در ترسِ زیاد نیز ممکن است برای مدتی طولانی پلک نزنیم تا بتوانیم محرک ترسناک را بهتر و بیشتر تحتنظر داشته باشیم. ممکن است دستهایمان را به هم بپیچیم، مشت کنیم یا آنها را مخفی کنیم. علاوه بر این، وقتی میترسیم احتمالا حرکاتمان سریع، کوتاه و نامنظم میشود یا برعکس، ممکن است از ترس شدید منجمد شویم و خشکمان بزند.
تفاوت ترس و اضطراب
ترس پاسخ به یک تهدید مشخص است؛ اما اضطراب پاسخ به یک موضوع مبهم یا یک مسئله ذهنی است که هنوز قطعیت پیدا نکرده است. برای مثال، ممکن است به طور مشخص از تاریکی، حیوانات وحشی یا ارتفاع بترسید؛ ولی احساسی که درباره آزمون یا سخنرانی پیشرو دارید، اضطراب است.
اضطراب هم اگر در سطح بهینهای تجربه شود میتواند یک هیجان مفید باشد، چرا که فرد را برای خطرات احتمالی و اقدامات لازم آماده میکند؛ ولی اگر شدت آن بیش از حد باشد و با موقعیت متناسب نباشد میتواند دردسرساز شود. همچنین گاهی اوقات اضطراب هم مثل سایر هیجانات میتواند بهصورت هیجان پوشاننده (ثانویه) ظاهر شود و هیجان زیرین (اولیه) را بپوشاند.
تصور کنید شما برای امتحانی مقداری اضطراب تجربه میکنید که باعث میشود قلبتان تندتر بزند و بدنتان گرمتر شود. این واکنشهای فیزیولوژیک باعث میشود انرژی بیشتری داشته باشیم، خون بیشتری به مغز برسد و قند بیشتری (که سوخت مغز است) در دسترس قرار بگیرد تا بتوانیم عملکرد بهتری در امتحان داشته باشیم؛ چیزی شبیه به اینکه پایمان را روی پدال گاز ماشین فشار دهیم و بنزین بیشتری وارد موتور شود. بااینحال اگر همین اضطراب تحت تاثیر احساس درونی ناکارآمدی و بیعرضگی قرار بگیرد و این باور را داشته باشیم که «من نمیتوانم و این امتحان را گند خواهم زد»، اضطراب شدید و ناکارآمدی را تجربه میکنیم که باعث میشود کارکرد حافظه و مغز مختل شود.
ترس در حالت مفید
پذیرش ترس در موقعیتهایی که همخوان است و محرک خطرناکی وجود دارد، مفید است. مثلا شما از یک سگ وحشی، زلزله، ارتفاع بدون محافظ، ازدستدادن کسی که دوستش دارید، راهدادن فردی ناشناس به منزل و توقف در یک جاده تاریک و خلوت میترسید. این ترسها طبیعی و سازگارانه هستند و میتوانند اطلاعات مناسبی از موقعیت به ما بدهند و ما را برای اقدامات متناسب با این موقعیتها آماده کنند.
ترس غیرمفید
فرض کنید در خیابان در حال گذر هستید و صدای بلندی به گوشتان میرسد (مثلا بوقی بلند)، اگر بترسید و واکنش سریعی در بدنتان اتفاق بیفتد، کاملا طبیعی است؛ اما اگر این ترس به خیلی زیاد باشد یا برای مدتی طولانی ادامه پیدا کند، بهطوریکه مجبور شوید گوشهای بایستید، عرق کنید و نتوانید مسیر خود را ادامه دهید، دچار ترس غیرمفید (ناسازگارانه) شدهاید.
بگذارید برای درک بهتر ترس غیرمفید، یک مثال دیگر که ممکن است بارها در زندگی تجربه کردیم را بررسی کنیم. فرض کنید یک نفر وارد زندگی شما میشود و بهقصد صمیمیت بیشتر، به شما نزدیکتر میشود. شما نیز شناخت خوبی از او دارید و میدانید که او آدم امنی است و به شما آسیب نخواهد زد، حتی خودتان هم نسبت به ارتباط بیشتر مشتاقید. بااینحال با هر قدمی که این شخص به سمت شما برمیدارد، ته دلتان خالی میشود و مدام دلشوره دارید. این احساس مال لحظه حال و مربوط به این شخص نیست؛ بلکه یک احساس قدیمی است که دوباره در این موقعیت سراغتان آمده و کاری میکند تا از صمیمیت و نزدیکی بیش از حد بترسید و خود را عقب بکشید و اجازه ندهید دیگری نیز به شما نزدیک شود.
این ترس آزاردهنده، در زمانی که هیچ دلیل روشن و مدرکی مبنی بر خطرناک بودن موقعیت، وجود ندارد، یک احساس غیرمفید و ناسازگار است و باید علت زیربنایی آن را جستوجو و درنهایت حل کنید.
ترسهای غیرمفید ازجمله: از صمیمیت، ترس ازدستدادن کنترل، ترس از طردشدن و…، غالبا ریشه در تجربیات کودکی و آسیبهایی که در روابط خاص خود، دیدیم دارد. اگر آدمهای مهم زندگی و مراقبهای اولیه با ما بدرفتاری کرده باشند یا دررابطهبا آنها نادیده و بیاعتبار شده باشیم و نیازهای عمیق و ضروری ما ارضا نشده باشد، ترس از صمیمت و نزدیکی و درنتیجه آسیب دوباره، در زندگی ما ریشه میکند و تبدیل به احساس غالب ما در بزرگسالی میشود.
یک نمونه از این بد رفتاریها، «غفلت» است. غفلت زمانی اتفاق میافتد که کودک نه توجه مثبت و پاداش میگیرد و نه حتی تنبیه میشود. بهعبارتدیگر کودک تعامل معنادار و خوبی با والدین خود ندارد و در خانه بهعنوان یک عضو، معتبر شناخته نمیشود. این بیتوجهی باعث میشود که کودک، دچار آشفتگیهای عاطفی، رفتاری و ارتباطی در بزرگسالی شود.
برای خودتان زمان گذاشته و به گذشته خود فکر کنید. حتی اگر دوست داشته باشید میتوانید دربارهاش بنویسید:
سرزنش و تحقیرشدن
مقایسهشدن
غفلت و رهاشدگی
مسئولیت زیادی بر دوش داشتن
درد و دل کردن والدین با کودک
مراقبتنشدن
انتظارات زیاد
بدرفتاریهای جسمی، جنسی
توهین
و...
انواع اختصاصی ترس
اگر بخواهیم خیلی تمایزیافته و اختصاصی به ترس بپردازیم باید بگوییم که با دو مدل ترس روبرو هستیم که هر دو این ترسها میتوانند مفید باشند:
- ترس از خطر است که در ما انگیزه فرار و اجتناب از موقعیت را به وجود میآورد.
- ترس از جدایی که باعث میشود برای محافظت به سمت کسی یا چیزی برویم.
تمرین:
موقعیتی را تصور کنید که در آن ترس زیادی را تجربه کردهاید:
- احساساتتان را شناسایی کنید.
- واژه یا واژههایی را برای توصیف این احساس پیدا کنید.
- تجربه آن را در بدنتان پیدا کنید.
- نفس و ضربان قلبتان را بررسی کنید.
- روشی برای ابراز آن پیدا کنید.
- از خودتان بپرسید «من الان میترسم یا مضطربم؟»
- آیا میتوانید بهصورت شفاف تهدید را بررسی کنید؟
- از خود بپرسید: «در این لحظه به چه چیزی نیاز دارم؟»
- بررسی کنید و از خود بپرسید: «برای این نیاز میتوانم چه اقداماتی انجام دهم؟»
مرکز روانشناسی هیجان مدار آوی واقع در تهران خیابان گیشا با تیم حرفه ای درمانگران متخصص هیجان مدار به صورت ویژه بر درمان تروما و اختلالات پس از آسیب تمرکز دارد. اگر به دنبال یک روانشناس خوب و یک کلینیک روانشناسی خوب هستید پیشنهاد می شود از جلسات تریاژ کلینیک روانشناسی آوی استفاده نمائید
دیدگاهتان را بنویسید