مهارت های هوش هیجانی چیست؟
مهارت های هوش هیجانی
مهارت های هوش هیجانی چیست؟
1.درک معنای هیجانات:
همانطور که گفته شد هیجانها پیام رسانند و مسائلی را مطرح میکنند که لازم است به آنها توجه کنیم تا از این طریق بتوانیم مسائل را حل و فصل کنیم. در جریان این کار شناخت اغلب به افراد کمک میکند که بتوانند به اهداف هیجان دست پیدا کنند و اقدامات لازم را برای رسیدن به آن انجام دهند. بنابراین لازم است که افراد به جای اینکه تلاش کنند هیجاناتشان را کنترل، قطع ، جایگزین و از تجربه ی هیجانی آنها اجتناب کنند، یاد بگیرند هماهنگ با آنها عمل کنند.
2.ابراز هیجانات:
ابراز هیجان مهارت بسیار پیچیده ی هوش هیجانی است. مهارتی که دربر گیرنده ی تلفیق عوامل بیولوژیکی و فرهنگی است. آگاهی از هیجان معادل ابراز هیجان نیست و این دو متفاوتند. لازم است یاد بگیریم اینکه چه زمانی و چگونه هیجان را ابراز کنیم و حتی چه زمانی ابراز هیجان مفید نیست.
3.تنظیم هیجانات:
نیاز داریم یاد بگیریم هم ابراز هیجانی و هم تجربه هیجانی را تنظیم کنیم. ساده ترین تعریف تنظیم یعنی اینکه شما قادر باشید اگر هیجانی را بخواهید آن را داشته باشید و اگر نخواهید نداشته باشید. تنظیم عواطف از ابتدای تولد تا بزرگسالی وجود دارد، مثلا نوزاد انگشت خود را برای تسکین خودش میمکد یا خردسالان در تاریکی سوت میزنند تا ترسشان کم شود یا یک بزرگسال مدیتیشن میکند. در واقع تنظیم هیجانی باعث می شود شما از هیجانات به عنوان راهنما استفاده کنید و در برابر آنها منفعل و مطیع نباشید.
شدت هیجان نیز باید تنظیم شود. رابطه غیر خطی بین برانگیختگی کلی و کارکرد وجود دارد که به صورت U برعکس نشان داده می شود، به این صورت که برانگیختگی بسیار زیاد یا بسیار کم هردو عملکردی پایین به همراه دارد. مثلا ترس کم تر از حد بهینه ممکن است منجر به بی دقتی شود. همچنین اگر بسیار زیاد باشد فرد دستپاچه شده و مانع عمل سازگار شود.
یکی از شرطهای لازم برای عمل کردن بر پایه هوش هیجانی توانایی تنظیم هیجانات است. تنظیم، تلفیق هیجان و شناخت است به این معنا که در لحظه نیاز با جوشش هیجان بتواند فرد را به عمل وادار کند و یا با آرام کردن هیجان فرد را به تفکر و تامل دعوت کند. هیجانات در تمامی سطوح پردازش از سطح عصب-شیمیایی گرفته تا سطوح فیزیولوژیکی، روانشناختی و اجتماعی تنطیم می شوند.
روش های تظیم هیجان:
مدیریت موقعیت هایی که خود را در معرض آن قرار می دهند
تغییر پاسخ ها با بررسی مجدد موقعیت
سرکوب یا تشدید پاسخ ها
در سطح مدیریت موقعیت، افراد محرک هایی را که هیجاناتشان را فعال می کنند از طریق بی حسی که یک مکانیزم محافظتی است تنظیم می کنند. در این حالت افراد واقعیت را می دانند اما به این دلیل که ادراکش نکرده اند هیچ چیزی احساس نمی کنند. روش دیگر مدیریت موقعیت ،اجتناب از موقعیت است. در تنظیم از طریق ارزیابی مجدد موقعیت ها افراد یا واقعیت ها و احساساتشان را انکار می کنند یا تجربیاتشان را می پذیرند و معنای جدیدی برای آن خلق می کنند. متوقف سازی دفاعی یا انکار در کل روش مناسبی نیست اما به افراد کمک می کند که از احساس کردن ترس و انزجار اجتناب کنند و این باعث محروم شدن فرد از اطلاعات مرتبط با حل مسئله می شود. در سطح تنظیم هیجان به کمک خلق معنای جدید افراد به جای آنکه شدت هیجانات را کم کنند و یا بر سرکوب آنها تمرکز کنند، لازم است با راهبردهای شناختی تا حد زیادی تجربه هیجانی را تغییر دهند. پردازش اطلاعات در سطوح مختلفی انجام می شود و افراد تنها بخشی از اطلاعات را کاملا هشیارانه پردازش می کنند. در نتیجه پردازش اطلاعات توسط افراد در چندین سطح متوقف می شود. ممکن است در مرحله ی فهم معنای کلمات یا چیزها متوقف شود و یا این توقف در مرحله خلق معنا برای چیزهای دیده و شنیده شده رخ دهد. یکی از بهترین روش ها برای هدایت و تغییر پاسخ های هیجانی رسیدن به عاملیت (حس خود تصمیمی یعنی اثر بخش بودن نه قربانی بودن) برای خلق معنا است.
گاهی مواقع تنظیم از طریق فرآیندهایی غیر از فرآیندهای شناختی هشیارانه اتفاق می افتد. یا از طریق توالی سریع تاثیرات بخش های قشری و زیرقشری مختلف مغز و تعاملشان با یکدیگر و یا از طریق امنیت ناشی از روابط دلبستگی به وجود می آید. امنیت ناشی از روابط دلبستگی تجربه ایی است که به واسطه روابط یا ابزارهای غیر کلامی، تسکین را در فرد ایجاد می کند. توانایی تسکین دادن به خود به مرور از طریق درونی کردن کارکردهای تسکین دهنده طرف مقابل پرورش می یابد و تبدیل به خود تسکینی می شود.
4.درک و اعتبار بخشی به هیجانات دیگران (همدلی):
هوش هیجانی همدلی را در افراد ایجاد میکند. همدلی بهترین واکنش به احساس است که نه تنها در واکنش به احساسات دیگران بلکه در واکنش به احساسات خود نیز ضروری است. همدلی به تنظیم احساسات کمک میکند. مهترین اصل در همدلی به رسمیت شناختن و اعتبار بخشیدن احساسات است. به رسمیت شناختن احساسات سبب می شود که افراد بر هیجان خود تامل کنند، احساس خود را به صورت نمادین بیان کنند و از این طریق بفهمند که بدنشان چه چیزی به آنها می گوید.
5.درک حال، گذشته، آینده:
ماهیت هیجانات به گونه ایی است که تمرکزشان بر لحظه ی حال باشد و اقداماتشان در جهت برآورده کردن اهداف فوری صورت بندی شده است. افراد جهان را در لحظه ی اکنون در بدنشان تجربه میکنند. بعد از اینکه افراد تجربه هیجانی را به رسمیت شناختند لازم است شروع به درک این احساسات کنند. برای این کار باید احساساتشان را به صورت نمادین در غالب واژگان بیان کنند؛ اینجا جایی است که بین سر و قلب ارتباط برقرار میشود.
هیجانات مبتنی بر زمان حال تحت تاثیر تجربیات گذشته هستند. حافظه ی هیجانی جاییست که ما هیجان های مربوط به اتفاق های گذشته را در آنجا ذخیره کرده ایم. هیجانات مربوط به گذشته ی به خاطر آورده شده اغلب منبع مشکلات هیجانی هستند.
فکر کردن به رویدادهای آینده نیز می تواند هیجانات را به وجود آورد (به خصوص نگرانی). تصور کردن رویدادهای آینده به فرد کمک می کند پیش بینی کند که چه واکنشی به رویدادها نشان دهد. این کار بسیار زیاد به ما برای بقاء و پیشرفت کمک می کنند.
بنابراین احساس اکنون باید با آگاهی از پیامدهای آینده تلفیق شود و یادگیری های گذشته آگاهی بخش آن باشد.
6.تامل روی هیجانات، روایت کردن آنها و درک معنای هیجانی:
بعد از اینکه از هیجاناتمان آگاه شدیم نوبت به درک معنای آنها می رسد برای این کار باید بتوانیم هیجانات را نمادین بیان کنیم. به نماد دراوردن احساست و تامل درباره ی آنها بسیار مهم است. استفاده از زبان باعث می شود ما بتوانیم هیجاناتمان را و تجربیاتمان را به صورت روایت بیان کنیم. روایت به ما کمک می کند تجربیاتمان را تفسیر کرده و معنای آن را درک کنیم.
کلمات کلیدی: مهارت، هوش هیجانی، EQ، معنای هیجانی، ابراز هیجان، هماهنگی هیجانی، بیولوژی، فرهنگ، تجربه، عاطفه، برانگیختگی، شدت هیجان، مدیتیشن، مغز، قشر مغز، اقدام، تمرکز، تامل هیجانی، هیجان، احساس، عاطفه، روایت، معنا، انسانگرایی، تجربه گرایی، انسان، تجربه، لزلی گرینبرگ، هیجان مدار، Leslie greenberg، Emotion focused therapy، emotion, feel, affect
دیدگاهتان را بنویسید