مختصات هیجان: شناخت احساسات و توسعه فردی
همه ما در هر لحظه از زندگی هیجانات مختلفی را تجربه میکنیم؛ حتی اگر از احساس خود مطمئن هم نباشیم، سیستم عاطفی ما دائما در حال نظارت بر محیط اطرافمان است تا کوچکترین تغییراتی بر ما، اهداف و سلامتیمان تاثیر میگذارد را پیدا کند. به همین دلیل اگر بخواهیم مراقب سلامتی خود باشیم و در مسیر اهدافمان و توسعه فردی قدم برداریم، باید به سیستم عاطفی و پیامهایی که برای ما دارد، توجه کنیم.
شناسایی احساسات بسیار مهم و درعینحال سخت است. ما معمولا تنها به خوشایند یا ناخوشایند بودن احساسمان توجه میکنیم و آن را با عباراتی کلی مثل «خوبم» یا «خوب نیستم» توصیف میکنیم که هیچ کمکی به درک نیاز پشت آن به ما نمیکند.
به همین ترتیب، وقتی نمیتوانیم هیجانات خود را شناسایی کنیم، احساسات منفی را در رفتارهایی بروز میدهیم که دقیقا برخلاف نیاز ماست و بهجای اینکه به درکشدنمان از سمت دیگران کمک کند، بدتر باعث سوءتفاهم و ناراحتی بیشتر میشود. وقتی ما رفتارهای خشن و پس زننده نشان میدهیم، میخواهیم دیگران به سمتمان بیایند، با ما ارتباط بگیرند و کمکمان کنند؛ ولی این رفتارهای ما سیگنالهایی میفرستد که باعث میشود تا دیگران از ما اجتناب کنند و دور شوند. بهعبارتدیگر رفتار ما برعکس میل و نیاز ماست و اگر نتوانیم احساس و میل خود را بهدرستی شناسایی کنیم، نمیتوانیم با احساسات خود یا دیگران برخورد مناسبی داشته باشیم.
همه ما در هر لحظه از زندگی هیجانات مختلفی را تجربه میکنیم؛ حتی اگر از احساس خود مطمئن هم نباشیم، سیستم عاطفی ما دائما در حال نظارت بر محیط اطرافمان است تا کوچکترین تغییراتی بر ما، اهداف و سلامتیمان تاثیر میگذارد را پیدا کند. به همین دلیل اگر بخواهیم مراقب سلامتی خود باشیم و در مسیر اهدافمان و توسعه فردی قدم برداریم، باید به سیستم عاطفی و پیامهایی که برای ما دارد، توجه کنیم.
شناسایی احساسات بسیار مهم و درعینحال سخت است. ما معمولا تنها به خوشایند یا ناخوشایند بودن احساسمان توجه میکنیم و آن را با عباراتی کلی مثل «خوبم» یا «خوب نیستم» توصیف میکنیم که هیچ کمکی به درک نیاز پشت آن به ما نمیکند.
به همین ترتیب، وقتی نمیتوانیم هیجانات خود را شناسایی کنیم، احساسات منفی را در رفتارهایی بروز میدهیم که دقیقا برخلاف نیاز ماست و بهجای اینکه به درکشدنمان از سمت دیگران کمک کند، بدتر باعث سوءتفاهم و ناراحتی بیشتر میشود. وقتی ما رفتارهای خشن و پس زننده نشان میدهیم، میخواهیم دیگران به سمتمان بیایند، با ما ارتباط بگیرند و کمکمان کنند؛ ولی این رفتارهای ما سیگنالهایی میفرستد که باعث میشود تا دیگران از ما اجتناب کنند و دور شوند. بهعبارتدیگر رفتار ما برعکس میل و نیاز ماست و اگر نتوانیم احساس و میل خود را بهدرستی شناسایی کنیم، نمیتوانیم با احساسات خود یا دیگران برخورد مناسبی داشته باشیم.
خلق سنج:
خلق سنج (Mood Meter) ابزاری است که انواع احساسات را در دو محور انرژی (محور عمودی) و خوشایندی و رضایت (محور افقی) تقسیم میکند و چهار ناحیه مختصاتی را تشکیل میدهد:
- زرد: در همه احساساتی که در این ناحیه قرار میگیرند، انرژی ما بالاست و احساس رضایت و خشنودی داریم. وقتی در این ربع قرار میگیریم، احساس خوشحالی، هیجان و خوشبینی داریم. حالت بدنمان صاف است. چشمانمان میدرخشد و آمادهایم تا دنیا را فتح کنیم.
- قرمز: در همه احساساتی که در این ناحیه قرار میگیرند، انرژی ما بالاست ولی احساس نارضایتی و ناخشنودی داریم. وقتی در این ربع قرار میگیریم، احساس عصبانیت، اضطراب، سرخوردگی، ترس میکنیم و در همین حال پرشور، جسور و رقابتی هستیم. هیجان و خوشبینی داریم. در بدنمان هم احتمالا احساس تنش داریم، نفسها سطحی است و شاید تپش قلب داشته باشیم. بسته به اینکه عصبانی هستیم یا ترسیده، ابروهایمان ممکن است گرهخورده باشند یا به سمت بالا رفته باشند. در این ناحیه انرژی زیادی برای جنگیدن یا فرارکردن داریم.
- سبز: در همه احساساتی که در این ناحیه قرار میگیرند، انرژی ما پایین است؛ ولی درعینحال احساس رضایت و خشنودی داریم. وقتی در این ربع قرار میگیریم، در حالتی آرام، بیدغدغه، خاطرجمع و البته ملایم و نرم هستیم. بدن نیز در حالت آرامش است و آهسته و عمیق نفس میکشیم. لبخند بر لب داریم و احساس امنیت و آسودگی میکنیم.
- آبی: در همه احساساتی که در این ناحیه قرار میگیرند، انرژی ما پایین است و احساس نارضایتی و ناخشنودی داریم. در اینجا ممکن است ناراحت، بیاحساس، افسرده باشیم یا در حال همدلی و دلواپس دیگری باشیم. نگاهمان روبهپایین است و شاید هم اخمکرده باشیم. بدن بیحال و افتاده است و تمایل به عقبنشینی و ناپدیدشدن داریم یا میخواهیم درد دیگری را تسکین دهیم.
- در نقطه تقاطع دو محور نیز حالتی خنثی داریم.
با استفاده از خلق سنج میتوانیم اطلاعات کلیدی و مهمی درمورد احساساتمان به دست بیاوریم و تمام احساسات از خشم تا اطمینان، از وجد تا یاس و هرچه میان آنهاست را مجسم کنیم و تفاوت آنها را بهتر درک کنیم.
برای مثال دو احساس شرم و عذاب وجدان را در نظر بگیرید. شاید فکر کنید این دو هیجان بسیار شبیه هم هستند؛ درحالیکه شرم که یک قضاوت بیرونی است و در آن احساس میکنیم کار بدی کردیم و از چشم افتادیم و درنتیجه تمایل داریم خودمان را از نگاه دیگران پنهان کنیم، در ربع آبی و در جایی قرار دارد که هم انرژی پایین است و هم احساس ناخوشایندی داریم.
بااینحال، عذاب وجدان در ربع قرمز قرار دارد و ما با اینکه احساس ناخوشایندی داریم؛ ولی انرژی بالایی برای جبران و پذیرفتن مسئولیت داریم چرا که این احساس یک قضاوت درونی است که خودمان درباره خودمان داریم و از کاری که کردیم پشیمانیم و میخواهیم اشتباهمان را درست کنیم.
شادی و رضایت نیز دو احساس دیگری هستند که خیلی وقتها بهجای هم به کار میبریم؛ ولی شادی در ربع زرد قرار دارد؛ جایی که خوشایندی و انرژی هر دو بالا هستند، اما رضایت در ربع سبز است و در آن احساس خوشایندی داریم؛ ولی درعینحال انرژی پایین و احساس آسودگی و آرامش داریم.
اهمیت تفاوت قائلشدن میان این احساسات، هم تجربه درونی آنها و هم دلایل اساسی بهوجودآمدن این احساسات است. پس در قدم بعدی باید از خودمان بپرسیم که چه اتفاقی باعث شده ما آن احساس بهخصوص را داشته باشیم. بسیاری احساسات، چه مثبت باشند و چه منفی، مضامین زیربنایی یکسان و همگانی دارند؛ ولی دلایل بروزش در هر فرد، متفاوت است. برای مثال یک مصاحبه شغلی ممکن است در یکی حس اضطراب به وجود بیاورد؛ ولی فرد دیگری در همین موقعیت، احساس ترس کند. آنچه اهمیت دارد تجربه ماست و باید به تجربه همه اعتبار یکسانی داده شود. درواقع همین موضوع است که باعث میشود هوش هیجانی بالایی داشته باشیم، بتوانیم با دیگران همدلی داشته باشیم و ارزیابی خودمان را از موقعیت کنار بگذاریم و احساسات دیگران را درک کنیم.
اهمیت شناسایی دقیق احساسات
علاوه بر این نامگذاری درست احساسات، باعث تعدیل تجربیات عاطفی پریشانکننده و تسکین درد میشود. زمانی که احساسی را نامگذاری میکنیم، کمکم متوجه میشویم باید با آن چهکار کنیم و بهجای اینکه تلاش کنیم بهطورکلی احساسات ناخوشایند را از خودمان دور کنیم میتوانیم دلیل هیجانی که داریم، متوجه شویم و برای حلوفصل آن تلاش کنیم. برای مثال اگر شرم، خجالت یا اضطراب که نشانههایی شبیه هم دارند را با هم اشتباه بگیریم، نمیتوانیم روش تنظیمی مناسبی پیدا کنیم و بین راههایی برای برطرفکردن احساسات منفی سردرگم میشویم که درنهایت شکست و سرخوردگی بیشتر را برای ما به همراه دارد.
همچنین وقتی از عباراتی کلی و مبهم مثل «خوب»، «بد»، «داغون»، «سرحال» و… برای بیان احساساتمان استفاده میکنیم، دریافت کمک و همدلی از دیگران را هم سخت میکنیم. چرا که طرف مقابل باید کلی حدس و گمان بزند تا متوجه شود «بد» یعنی «ناامیدم چون نتوانستم عملکرد خوبی داشته باشم» یا «چون زیر سوال رفتم احساس ناامنی میکنم» یا «حد و مرزهایم مخدوش شده و خشمگینم» و… ؛ بنابراین هرچه مهارتمان در نامگذاری احساسی که داریم بیشتر شود و بتوانیم توصیف دقیقتری از دلیل آن به زبان بیاوریم، احتمال اینکه همدلی یا کمک دیگران را دریافت کنیم بیشتر میشود.
شناسایی احساسات مشابه ولی متفاوت
یکی از چالشبرانگیزترین نامهایی که این روزها بین عموم خیلی رایج شده و بیش از حد استفاده میشود، «استرس» است. اکثر ما وقتی اضطراب، ترس، فشار و استرس را تجربه میکنیم، میگوییم استرس داریم. شاید در نگاه اول این احساسات مختلف شبیه هم به نظر برسند و فکر کنیم اشکالی ندارد که جای هم استفاده شوند؛ ولی این احساسات باید یکدیگر فرق دارند و هرکدام منبع خاص خود را دارند.
اضطراب درمورد اطمینان نداشتن به آینده و ناتوانی ما در کنترل اتفاقی است که در آینده رخ میدهد. ترس یعنی محرکی خطرناک پیش روی ماست و قرار است به ما آسیب بزند. فشار نیرویی بیرونی است که به ما میگویند چیز مهمی در خطر است و عملکرد ما شکست یا موفقیت را تعیین میکند. استرس نیز حسی است که وقتی کلی کار از همه طرف روی سرمان ریخته و نمیدانیم میتوانیم از پسشان بربیاییم یا خیر، تجربه میکنیم.
مطمئنا تمام این احساسات به هم مربوط و بههمپیوستهاند اما کاملا از هم متمایزند. هرکدام علت و مفهوم خاص خود را دارند و اگر میخواهیم آنها را درک کنیم و بفهمیم، اول باید مفهوم و علت آنها را متوجه شویم و سپس ببینیم باید چه اقدامی برایشان انجام دهیم. برخی از علتها درونی هستند و ما باید در درون خود کاوش کنیم و برخی دیگر از دنیای بیرونی نشئت میگیرند و به ما آلارم میدهند که باید چیزی را در بیرون از خودمان تغییر دهیم.
درنهایت همه ما کلمات زیادی برای توصیف احساسات، عواطف و حالات روانی بلد هستیم. حتی اگر بهصورت روزمره، در مورد خودمان استفاده نکنیم، در جاهای مختلف آنها را خواندیم یا شنیدیم و معنای آنها را میدانیم. اگر یاد بگیریم که برای بیان احساسات، بهجای چند تا کلمه محدود از دایره واژگان گسترده استفاده کنیم و تمرین کنیم تا دقیقترین کلمه را برای نامگذاری احساسمان پیدا کنیم، میتوانیم عنان احساس و رفتار و در نتیجه زندگیمان را به دست بگیریم.
مرکز روانشناسی هیجان مدار آوی واقع در تهران خیابان گیشا با تیم حرفه ای درمانگران متخصص هیجان مدار به صورت ویژه بر درمان تروما و اختلالات پس از آسیب تمرکز دارد. اگر به دنبال یک روانشناس خوب و یک کلینیک روانشناسی خوب هستید پیشنهاد می شود از جلسات تریاژ کلینیک روانشناسی آوی استفاده نمائید
دیدگاهتان را بنویسید