آسیب شناسی روانی در درمان هیجان مدار
هر درمانی، هیچ چیزی هم که نداشته باشد، باید به ما بگوید که آسیب از کجا می آید؟ کژکارکردی(Dysfunction) را چه میبیند و چگونه تبیین میکند؟ این تمام چیزیست که در کتاب های آسیب شناسی روانی مطرح میشود. نظریاتی سرکوب ناهشیار را مطرح میکنند، برخی به خطاهای شناختی اشاره دارند، برخی به شرطی سازی ها و … .
اما آسیب شناسی درمان هیجانمدار چگونه است؟ درمانگر هیجانمدار بیشتر به چه چیزهایی توجه میکند؟ در آغاز بحث درمان و درمانگری، پیش از هر بحث دیگری، باید تکلیف را با آسیب شناسی روشن کرد. بنابراین در این یادداشت به اختصار مروری بر کژکاردی از دیدگاه درمان هیجانمدار خواهیم داشت.
اول:در کتاب آموزش درمان هیجانمدار که در سال 2004 منتشر شد، بیان شده که نگاه درمان هیجانمدار به کژکارکردی مبتنی بر “برساختگرایی دیالکتیک” است. جایی که عنوان میشود وجود جنبه های متفاوت و حتی متضاد نشانه ی آسیب نیست. باید دید ارتباط این جنبه ها با یکدیگر چگونه است؟ آیا این ارتباط خصمانه و دناسازگار است یا ارتباطی سازگار؟
اگر به درستی، هدف نهایی درمان هیجانمدار را یکپارچگی بیشتر خویشتن (Integration of Self) بدانیم، قرار است این بخش های متفاوت و حتی متعارض باهم به گفتگو بنشینند و کمی صلح آمیزتر باهم تعامل داشته باشند. پس یکی از مهمترین منابع کژکارکردی از نگاه EFT ارتباط نامناسب بخشهای مختلف ماست. ارتباطی که در دل آن سرکوب و نادیده انگاشتن باعث میشود نتوانیم از ظرفیت هایمان بهره ی کافی ببریم.
دو:در کتاب صورت بندی موردی که سال 2015 منتشر شد نیز اشارات دقیق تری را به مسئله ی کژکارکردی از دید EFT انجام داده است. اشاره به اینکه درمان هیجانمدار نگاهی پدیدارشناسانه به کژکارکردی دارد و تلاش درمانگر این است که برای شناخت عوامل ایجاد کننده و نگهدارنده بر تجربه ی فعلی فرد کار کند.
هیجان گرچه ماهیتی سازگار دارد، به نیازهای ما متصل است و در جهت یکپارچه سازی بیشتر ما عمل میکند، میتواند منبع اصلی آسیب نیز باشد. دقیقا همین نقش حیاتی هیجان است که آنرا به تیغی دو لبه تبدیل میکند. لبه ی سالم که حاصل پردازش درست و سازگار است و لبه ی ناسالم که حاصل مشکلاتی در این مسیر است. به همان نسبت که لبه ی سالم وضعیت خوب و خوشایندیست، لبه ی ناسالم وضعیتی ناخوشایند و آزاردهندهست.
گرینبرگ و گلدمن در این کتاب4 نوع مشکل پردازشی اصلی را نیز معرفی کرده اند:
1.عدم آگاهی هیجانی
2.پاسخ های هیجانی ناسازگار
3.بدتنظیمی هیجانی
4.مشکلات موجود در ساخت روایت و معنای وجودی
در قسمت دوم این یادداشت، به تفصیل به هر یک از این موارد خواهیم پرداخت.
منابع:
–Learning Emotion-Focused Therapy: The Process-Experiential Approach to Change
-Case Formulation in Emotion-Focused Therapy: Co-Creating Clinical Maps for Change
محمدامین شهرویی
دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی دانشگاه خوارزمی
دیدگاهتان را بنویسید